English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (943 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
econometrics U استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
interrupts U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupting U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
samisch variation U واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
russian defence U دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence U دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
set up claim to U دعوی کردن
quarrels U دعوی کردن
suing U دعوی کردن
sues U دعوی کردن
quarrel U دعوی کردن
sued U دعوی کردن
quarreled U دعوی کردن
quarreling U دعوی کردن
quarrelled U دعوی کردن
sue U دعوی کردن
quarrelling U دعوی کردن
go to law U اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
disclaiming U ترک دعوی کردن
disclaims U ترک دعوی کردن
disclaim U ترک دعوی کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
disclaimed U ترک دعوی کردن
traverse U تکذیب کردن دعوی
quarreled U دعوی کردن منازعه
quarrel U دعوی کردن منازعه
litigates U طرح دعوی کردن
litigating U طرح دعوی کردن
relinquish a claim U ترک دعوی کردن
traverses U تکذیب کردن دعوی
subduct U ترک دعوی کردن
relinquishes U ترک دعوی کردن
relinquished U ترک دعوی کردن
litigated U طرح دعوی کردن
quarreling U دعوی کردن منازعه
litigate U طرح دعوی کردن
quarrels U دعوی کردن منازعه
disaffirm U ترک دعوی کردن
pretend to U دعوی یا ادعا کردن
traversing U تکذیب کردن دعوی
traversed U تکذیب کردن دعوی
lodge a complaint U اقامه دعوی کردن
quarrelling U دعوی کردن منازعه
quarrelled U دعوی کردن منازعه
relinquish U ترک دعوی کردن
to pretend to wisdom U دعوی عقل یا حکمت کردن
pretends U بخود بستن دعوی کردن
pretend U بخود بستن دعوی کردن
pretending U بخود بستن دعوی کردن
dismissal U عزل مختومه کردن دعوی
dismissals U عزل مختومه کردن دعوی
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
to start quarrelling <idiom> U شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
advocate U دفاع کردن
to stick up for U دفاع کردن از
propugn U دفاع کردن از
answered U دفاع کردن
asserting U دفاع کردن از
asserted U دفاع کردن از
to defend [from] U دفاع کردن [از]
answer U دفاع کردن
asserts U دفاع کردن از
advocating U دفاع کردن
advocated U دفاع کردن
advocates U دفاع کردن
buckler U دفاع کردن
makki U دفاع کردن
deraign U دفاع کردن
assert U دفاع کردن از
answering U دفاع کردن
defended U دفاع کردن از
implead U دفاع کردن
defend U دفاع کردن
defend U دفاع کردن از
to make a d. U دفاع کردن
fend U دفاع کردن
plead U دفاع کردن
pleaded U دفاع کردن
pleads U دفاع کردن
ward off U دفاع کردن
defended U دفاع کردن
defending U دفاع کردن از
answers U دفاع کردن
defending U دفاع کردن
say a good word for U دفاع کردن
defends U دفاع کردن از
defends U دفاع کردن
externalized U خارجی کردن
externalizing U خارجی کردن
externalised U خارجی کردن
externalization U خارجی کردن
externalising U خارجی کردن
externalizes U خارجی کردن
externalises U خارجی کردن
externalize U خارجی کردن
breasts U باسینه دفاع کردن
bays U دفاع کردن درمقابل
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
breast U باسینه دفاع کردن
defense U دفاع کردن استحکامات
bay U دفاع کردن درمقابل
speak out <idiom> U دفاع کردن از چیزی
bayed U دفاع کردن درمقابل
baying U دفاع کردن درمقابل
champions U مبارزه دفاع کردن از
championing U مبارزه دفاع کردن از
championed U مبارزه دفاع کردن از
assert oneself U از حق خود دفاع کردن
defenses U دفاع کردن استحکامات
parried U سد کردن دفاع مستقیم
defence U دفاع کردن استحکامات
parry U سد کردن دفاع مستقیم
champion U مبارزه دفاع کردن از
parrying U سد کردن دفاع مستقیم
parries U سد کردن دفاع مستقیم
external sort U جور کردن خارجی
externalsorting U جور کردن خارجی
battle problems U مسائل جنگی
operational problems U مسائل عملیاتی
matters of great moment U مسائل مهم
business matters U مسائل کسبی
economic problems U مسائل اقتصادی
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
religious matters U مسائل مذهبی
political matters U مسائل سیاسی
disaffirm U دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
mayhen U ازوسیله دفاع محروم کردن
bield U شجاع شدن دفاع کردن
eot geo reo U باز کردن دفاع ضربدری
detachment parry U دفاع با دور کردن شمشیرحریف
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
tax administration U مسائل اجرایی مالیات
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
macroeconomic issues U مسائل اقتصاد کلان
to act in self-defence U دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
outflanked U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
outflank U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanks U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
deporting U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deports U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
Take things as you find them. <proverb> U مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
convention U باره مسائل حزبی ناحیهای
indifferentism U لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
conventions U باره مسائل حزبی ناحیهای
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
to vindicate a religion U دیانتی را بثبوت رساندن یاازان دفاع کردن
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
glasnost U سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
separate opinion U رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
humanism U دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
urbiculture U مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
one on one U دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense U دفاع وزارت دفاع
outside U خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1popsicle
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com